۱۳۸۹/۶/۲۳

مراعات بچگانه!

به بچه می گم: "منو بیشتر دوست داری یا فلانی رو؟"
جواب میده: "نمی گم."
میگم: "چرا نمی گی؟"
میگه: "آخه ناراحت میشی!"

۱۳۸۹/۲/۲

به یاد بانوی شعر ایران، فروغ فرخزاد

جمعه * تولدی دیگر

جمعه ی ساکت
جمعه ی متروک
جمعه ی چون کوچه های کهنه، غم انگيز
جمعه ی انديشه های تنبل ِ بيمار
جمعه ی خميازه های موذی کشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسليم

خانه ی خالی
خانه ی دربسته برهجوم جوانی
خانه ی تاريکی و تصور خورشيد
خانه ی تنهائی و تفال و ترديد
خانه ی پرده، کتاب، گنجه، تصاوير

آه، چه آرام و پرغرور گذر داشت
زندگی من چو جويبار غريبی
در دل اين جمعه های ساکت متروک
در دل اين خانه های خالی دلگير
آه ، چه آرام و پرغرور گذر داشت . . .

۱۳۸۹/۱/۱۸

نیک

بعضی از اسامی فارسی، مشابه هایی در زبان های دیگه هم دارند و برعکس.
مثل "سوزان"، "سام" یا "نیکی".
ولی یه نام غربی هست که با وجود داشتن مشابه بسیار زیبا و پرمعنایی در فارسی، ندیدم تابحال کسی اون رو به کار ببره : "نیک"
البته "نیکی" هم برگرفته از همونه ولی نامیست دخترانه، برعکس "نیک" که می تونه یه نام پسرانه‌ی زیبا بشه.

همه نیکی ات باید آغاز کرد
چو با نیک‌نامان بوی هم‌نورد
حکیم فردوسی


۱۳۸۹/۱/۹

مرگ و زندگی

علم پزشکی زندگی راحتی که به من نداد، کاش لااقل مرگی راحت بده.

۱۳۸۸/۱۲/۲۸

ماجرای ترسناک

این ماجرا کاملا واقعیست!

زمان: 15 -16 سال پیش، نیمه های یک شب توفانی و وهم انگیز زمستانی
مکان: اتاق خواب خودم

همه ی تلاشم برای به خواب رفتن بی نتیجه مونده بود. ساعت به 3 نیمه شب نزدیک می شد که پلک هام سنگین شد. کم کم داشت خواب به سراغم می اومد.

ناگهان در اتاقم که نیمه باز بود، باز شد. در دل تاریکی، شبحی سیاه و بزرگ با موهایی آشفته وارد شد و ... تلوتلو خوران به سمتم اومد....

همه چیز به حدی سریع اتفاق افتاد که فرصتی برای تصمیم گیری پیدا نکردم:

- سکته کنم یا فریاد بزنم؟!

شبح در عرض دو سه ثانیه به کنار تختم رسید. ناگهان به روی تخت خم شد و .....
......
پتوی پایین تخت رو برداشت و کشید روم!

---------------------------------

زمان: فردا صبح
مکان: محیط خانه

جدالی سخت بین من و مادرم در جریان بود.

۱۳۸۸/۱۲/۱۶

یک پرسش مهم اجتماعی!!

یه سوال برام پیش اومده:

این اصفهانیا موقع اس ام اس یا همون پیامک فرستادن هم حاضر می شن لهجه شون رو رعایت کنن؟

خرجش زیاد میشه ها:

شما ---- شوما
بکن----- بکون
میگی ---- میگوی
نمیشه ---- نیمیشد

و ده ها و بلکه صدها واژه ی دیگه!

۱۳۸۸/۱۲/۷

درباره الی

بعد از هر کسی ما هم "درباره الی" رو تماشا کردیم.

پرسش بی جواب پایان فیلم اینه:

«احمد زن مناسب گیرش میاد یا نه؟!!!!» 

۱۳۸۸/۱۰/۲۰

ماس ت



نخستین سردرگمی من در میان "زبان رسمی" و "زبان روزمره"، در کلاس اول دبستان اتفاق افتاد.


زمانی که فهمیدم "ماست" هم "ت" داره!


۱۳۸۸/۱۰/۱۶

سفیلیکستین




تازه با کلی بدبختی اسم "سفیکسین" رو یاد گرفته بود که مجبور شد "سفالکسین" رو هم یاد بگیره.

زبونش نمی چرخید و به هر دو می گفت "سفیلیکسین"!

هنوز از این خلاص نشده بود که دکتر براش "فلاکستین" رو تجویز کرد؛

حاصلش شد "سفیلیکستین"!




 
پرتوک © 2008. Design: ~ Sweet Baby Girl